-آرزوهاي انسان در چه مواردي مستحسن و در چه مواردي مذموم است؟
(0)
-به چه كسي آزاد مي گويند؟(0)
-در جامعه ي امروزي چگونه مي توانيم آزاده باشيم؟
(0)
-معروف است كه بشر مختار و آزاد آفريده شده , و سرنوشت او در دست خود اوست . واو , خود سرنوشت ساز , و طراح نحوه زندگي آينده خود مي باشد . از طرف ديگر قانون وراثت كه از اصول علمي مسلم جهان ما است , به ما مي گويد كه فرزندان نه تـنها وارث مال و صفات ظاهري پدران و مادران هستند , بلكه صفات دروني و روحيات خوب و بد آنان را نيز به ارث مي برند , و صفات و روحيات موروثي درسرنوشت آنان كاملا موثر است . چگونه مي توان انسان را در تعيين سرنوشت خود آزاد دانست ؟(0)
-آيا آزادي مستلزم وحدت اديان نيست ؟(0)
-معناي آزادي در اسلام چيست ؟(0)
-نظر اسلام درباره آزادي عقيده چيست ؟(0)
-نظر اسلام درباره آزادي انسان چيست ؟(0)
-چرا اسلام , اسلام آوردن بردگان را موجب آزادي آنان نداسته است ؟(0)
-اسلام مي گويد : پيروان هر دين و آييني حق حيات دارند و بطور آزاد مي تواند خود را معرفي كند پس چرا از پيروان ديگر ماليات و جزيه دريافت مي كند ؟(0)
-آرزوهاي انسان در چه مواردي مستحسن و در چه مواردي مذموم است؟
(0)
-به چه كسي آزاد مي گويند؟(0)
-در جامعه ي امروزي چگونه مي توانيم آزاده باشيم؟
(0)
-معروف است كه بشر مختار و آزاد آفريده شده , و سرنوشت او در دست خود اوست . واو , خود سرنوشت ساز , و طراح نحوه زندگي آينده خود مي باشد . از طرف ديگر قانون وراثت كه از اصول علمي مسلم جهان ما است , به ما مي گويد كه فرزندان نه تـنها وارث مال و صفات ظاهري پدران و مادران هستند , بلكه صفات دروني و روحيات خوب و بد آنان را نيز به ارث مي برند , و صفات و روحيات موروثي درسرنوشت آنان كاملا موثر است . چگونه مي توان انسان را در تعيين سرنوشت خود آزاد دانست ؟(0)
-آيا آزادي مستلزم وحدت اديان نيست ؟(0)
-معناي آزادي در اسلام چيست ؟(0)
-نظر اسلام درباره آزادي عقيده چيست ؟(0)
-نظر اسلام درباره آزادي انسان چيست ؟(0)
-چرا اسلام , اسلام آوردن بردگان را موجب آزادي آنان نداسته است ؟(0)
-اسلام مي گويد : پيروان هر دين و آييني حق حيات دارند و بطور آزاد مي تواند خود را معرفي كند پس چرا از پيروان ديگر ماليات و جزيه دريافت مي كند ؟(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:3592 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:33

آيا با مرگ مغزي و ادامه كار قلب، روح از بدن جدا ميشود يا خير؟

از مسايل جديدي كه با انقلاب در تحقيقهاي علمي و اكتشافهاي جديد پزشكي در قرن بيستم در زمينة علوم پزشكي به وجود آمده است، مرگ مغزي و پيوند اعضا در اين هنگام است. در اين پاسخ نامه به اختصار به ابعادي از اين مسئله اشاره ميكنيم.

مرگ مغزي

در قوانين پزشكي، مرگ مغزي به ايستايي برگشتناپذير همة كارهاي مغزي تعريف شده است. در اين تعريف به دو نكته مهم اشاره شده است:

1. لازم است دليلي روشن بر غير قابل بازگشت بودن اعمال مغز وجود داشته باشد، مانند برخورد گلوله به جمجمه يا متلاشي شدن آن بر اثر تصادف.

2. بايد همة كارهاي مغز يعني اعمال مخ (نيم كرههاي مغزي) و ساقة مغز دچار ايستايي شده، همة واكنشهاي ساقه مغز مختل شده باشد.

بر اساس نظر پزشكان متخصص، اين حالت با چهار يا پنج دقيقه وقفه در رساندن خون و اكسيژن به مغز انسان، پديد ميآيد در چنين وضعيتي، پزشكان معتقدند، هيچ گونه اميدي براي بازگشت به زندگي وجود ندارد.

رابطه روح وبدن

بشر از سالهاي بسيار دور، به شناسايي حقيقت روح و رابطة آن با بدن خود علاقهمند بوده است. برخي قلب انسان را كانون روح حيواني دانسته، حيات را به كار كرد قلب منوط ميدانند.

گروه بيشتري از دانشمندان، بر آنند كه روح تعلق به بدن انسان ـ آن چنان كه برخي گمان كردهاند ـ تعلقي از قبيل حلول (مانند ورود باد در مشك نيست); بلكه يك نوع ارتباط و پيوندي بر اساس حاكميت روح بر تن و تصرف و تدبير آن است كه بعضي آن را تشبيه به تعلق معنا به لفظ كردهاند.(پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، ج 5، ص 289، دارالكتب الاسلامية.)

بر اساس اين نظريه وظيفهاي كه روح بر عهده دارد، در واقع همان وظيفهاي است كه بنابر تصريح پزشكان معاصر، مراكز عالي مغز بر عهده دارند و در واقع مغز، محل و مركز پذيرش آثار نفس انساني و ابزار كار روح است و روح با مراكز عالي مغز، بر بدن انسان تأثير ميگذارد و در قلمرو بدن حكم ميراند.

بر اساس نظريه سوم، رابطه روح با بدن شدت و ضعف دارد. گاهي مانند وقت بيداري اين رابطه شديد است و گاهي اين رابطه ضعيف ميشود و گاهي به كلي قطع ميگردد: اَللّهُ يَتَوَفَّي الاَنفُسَ حينَ مَوتِها والَّتي لَم تَمُت في مَنامِها فَيُمسِكُ الَّتي قَضيَ عَلَيهَا المَوتَ ويُرسِلُ الاُخريَ اِليَ اَجَلٍ مُسَمًّي اِنَّ في ذَلِكَ لاَ ?َيـَتٍ لِقَومٍ يَتَفَكَّرون;(زمر،42) خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامي باز ميستاند، و ]نيز[ روحي را كه ]موقع[ خوابش نمرده است ]قبض ميكند[; پس آن ]نفسي[ را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه ميدارد، و آن ديگر ]نفسها[ را تا هنگامي معيّن ]به سوي زندگي دنيا[ باز پس ميفرستد قطعاً در اين ]امر[ براي مردمي كه ميانديشند نشانههايي ]از قدرت خدا[ است.

زمان جداشدن روح از بدن

براساس كانون بودن قلب براي روح، تا هنگامي كه قلب انسان كار ميكند، روح از بدن خارج نشده، به فرد حادثه ديده مرده گفته نميشود.

امّا براساس نظريه دوم، هرگاه مراكز عالي مغز بميرد، روح از بدن جدا ميشود، چون با مرگ مراكز عالي مغز، استعداد لازم براي تصرف روح در بدن از بين ميرود و حيات نباتي براي او باقي ميماند; از اين رو، تنها فقيهاني كه اين نظريه را پذيرفتهاند و براساس مباني فقهي ديگر كه دارند، پيوند اعضا را با مرگ مغزي اجازه دادهاند.(مرگ مغزي و پيوند اعضا از ديدگاه فقه و حقوق، حسين حبيبي، ص 37ـ59، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.